انسان و جامعهبدن و سلامتیروانشناسی

۵ کاری که هر روز هوش خود را با آن تخریب می‌کنیم

وقتی صحبت از روانشناسی به میان می‌آید، ما اغلب بدترین دشمن خودمان هستیم و این موضوع در مورد «هوش مؤثر» (effective IQ) ما دوچندان صدق می‌کند. این مفهوم، کمتر به اعداد انتزاعی اهمیت می‌دهد و کاملاً بر روی چیزی تمرکز می‌کند که ما واقعاً از مغزمان به دست می‌آوریم؛ ترکیبی عملی از عملکرد شناختی، هوش سیال و کاربرد آن در دنیای واقعی.

وقتی روی انتخاب‌های عملی که تفکر ما را تیز یا کند می‌کنند، تمرکز می‌کنیم، می‌بینیم که چقدر از نتیجه در دستان خودمان است. خودتخریبی (Self-sabotage) چیز جدیدی نیست و هدایت خود به سمت عادت‌های هوشمندانه‌تر، با شناختن چیزهایی که ما را عقب نگه می‌دارند، آغاز می‌شود. در اینجا، نگاهی می‌اندازیم به پنج مورد از رایج‌ترین اشتباهات ذهنی که مانع از بهترین نسخه‌ی خودمان شدن می‌شوند.

۱. با مغزمان مانند یک عضله رفتار نمی‌کنیم

تا به امروز، مخرب‌ترین عادت این است که با مغز طوری رفتار کنیم که گویی یک ساختار ثابت و بدون تغییر است. روانشناسان این را نظریه‌ی ذاتی هوش (entity theory of intelligence) می‌نامند؛ این باور ساده که توانایی، ذاتی و غیرقابل تغییر است. جایگزین مؤثرتر، دیدگاه افزایشی یا رشد-محور (incremental or growth-oriented view) است که هوش را به عنوان چیزی می‌بیند که می‌توان آن را با تلاش و استراتژی ساخت.

در یک مطالعه‌ی برجسته، به دانش‌آموزان راهنمایی آموزش داده شد که هوش می‌تواند مانند یک عضله رشد کند. در طول سال، نمرات ریاضی آن دانش‌آموزان به طور پیوسته بهبود یافت، در حالی که همسالانشان که به ذهنیت ذاتی پایبند بودند، درجا زدند. این واقعیت که فیلم‌نامه‌ی درونی که ما اجرا می‌کنیم، می‌تواند به معنای واقعی کلمه مسیر عملکرد ما را تغییر دهد، شگفت‌انگیز است.

۲. مغزمان را از خوابی که نیاز دارد، محروم می‌کنیم

دهه‌ها تحقیق نشان می‌دهد که خواب بسیار فراتر از یک استراحت ساده است. خواب حتی در برخی از ساده‌ترین اشکال حیات شناخته شده، مانند عروس دریایی وارونه (Cassiopea)، که با وجود نداشتن مغز می‌خوابد، نیز ظاهر می‌شود.

برای ما، خواب زمانی است که مغز آنچه را در طول روز یاد گرفته، تمرین، تعمیر و بازسازی می‌کند. آن را نادیده بگیرید تا عملکردتان به طور قابل اندازه‌گیری کاهش یابد. در یک مطالعه‌ی EEG، مشخص شد که ۲۴ ساعت بی‌خوابی به طور قابل توجهی زمان واکنش را افزایش می‌دهد که نشانه‌ی واضحی از کندی شناختی است. تحقیقات دیگر نشان می‌دهد که حتی محدودیت اندک خواب شبانه نیز به توجه، حافظه‌ی کاری، خلق و خو و قضاوت آسیب می‌رساند.

تصویری هنری از مغز انسان که در حال ورزش کردن است.

۳. الکل می‌نوشیم

الکل شاید واضح‌ترین شکل خودتخریبی باشد. هر کسی که بیش از یک لیوان نوشیدنی الکلی مصرف کرده باشد، می‌داند که تفکر تحت تأثیر آن چگونه تغییر می‌کند، اما آسیب می‌تواند بسیار عمیق‌تر از آن چیزی باشد که انتظار داریم.

یافته‌های اخیر نشان می‌دهد که مصرف هشت نوشیدنی الکلی یا بیشتر در هفته، با نشانگرهای واضح آسیب مغزی مرتبط است. در یک مطالعه‌ی بزرگ مبتنی بر کالبدشکافی، افراد الکلی ۱۳۳ درصد شانس بیشتری برای داشتن ضایعات عروقی مغز داشتند. گره‌های تائو (Tau tangles)، که از مشخصه‌های بیماری آلزایمر هستند، در افراد الکلی ۴۱ درصد شایع‌تر بودند. به نظر می‌رسد حتی مصرف متوسط الکل نیز می‌تواند در درازمدت به توانایی شناختی شما آسیب برساند.

۴. به مغزمان ساختار نمی‌دهیم

مغز ما با ساختار، هدف و ضرب‌الاجل شکوفا می‌شود. بدون آنها، ما بی‌هدف سرگردان می‌شویم و هر جرقه‌ای از خلاقیتی را که امیدوار بودیم شعله‌ور شود، خراب می‌کنیم.

یک مطالعه در سال ۲۰۲۱ نشان داد دانشجویانی که سطوح بالاتری از اهمال‌کاری (procrastination) را گزارش کرده بودند، اختلالات قابل اندازه‌گیری در عملکرد اجرایی (executive functioning) نیز نشان دادند. این یافته به شدت بر همه‌ی ما که از اهمال‌کاری رنج می‌بریم، تأثیر می‌گذارد و نشان می‌دهد که حتی درخشان‌ترین متفکران نیز برای عملکرد با ظرفیت کامل، به ساختار منضبط نیاز دارند.

۵. مغزمان را در «معاشرت» بد قرار می‌دهیم

در نهایت، ما گاهی اوقات مغزمان را در بدترین معاشرت ممکن قرار می‌دهیم. این معادل ذهنی گذاشتن شیرینی روی میز کارتان در هنگام رژیم است؛ ممکن است برای مدتی مقاومت کنید، اما در نهایت گارد شما پایین می‌آید. همین اتفاق برای ذهن نیز می‌افتد. آن را در معرض جریان مداومی از ورودی‌های بد، شایعات، خشم و حواس‌پرتی‌های سطح پایین قرار دهید تا به ناچار به سمت پایین سازگار شود.

مطالعات در روانشناسی رشد نشان می‌دهد که حتی احساسات نیز می‌توانند در شبکه‌ها پخش شوند. در یک تحلیل، خلق و خوی نوجوانان با گذشت زمان به خلق و خوی گروه همسالانشان شبیه‌تر شد و این خلق و خوی منفی بود که به ویژه مسری بود. به عبارت دیگر، خط پایه‌ی ذهنی شما به آرامی تغییر می‌کند تا با «رژیم» عاطفی که به آن خورانده می‌شود، مطابقت یابد.

ریشه‌ی مشترک عادت‌های بد

اگر کمی عقب‌تر بایستیم، می‌بینیم که همه‌ی این پنج تله، یک ریشه‌ی مشترک دارند؛ آنها در غیاب خودآگاهی (self-awareness) رشد می‌کنند. بدون اینکه متوجه شویم در ذهن خودمان چه می‌گذرد، محکوم به اجرای بی‌پایان این الگوها به صورت خودکار هستیم.

هنگامی که عادت‌هایی را که توانایی ما را کند می‌کنند، شناسایی کردیم، کار واقعی آغاز می‌شود. چه محافظت از خواب باشد، چه انتخاب دقیق معاشرانمان، چه تعیین ضرب‌الاجل‌ها یا تغییر شیوه‌ی صحبت کردن با خودمان در مورد هوشمان، هر کدام ابزاری قدرتمند برای هدایت مغز به سمت بهترین عملکردش است.

منبع: Psychology Today

مونا رادمهر

من باور دارم که بزرگ‌ترین اکتشافات علمی و مهم‌ترین وقایع تاریخی، بدون درک انگیزه‌های انسانی، تنها نیمی از داستان را روایت می‌کنند. کنجکاوی من همیشه به سمت چراها کشیده می‌شود: چرا یک دانشمند زندگی‌اش را وقف یک نظریه کرد؟ چرا یک تمدن سقوط کرد؟ چرا یک اثر هنری جاودانه شد؟ من در راگانو هستم تا به قلب داستان‌ها سفر کنم و نخ‌های نامرئی روان‌شناسی، جامعه و احساسات را که دنیای ما را به هم بافته‌اند، پیدا کنم. برای من، هر مقاله فرصتی برای گفتگو با ذهن‌های بزرگ گذشته و حال است؛ گفتگویی که شما را نیز به آن دعوت می‌کنم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا